انسانم آرزوست... *من همچنان عینکی زده ام که شیشه ندارد*مدام به آن ، ها میکنم تا پاک شود * غافل از آنکه چشمانم غبار آلود است نه عینکم* درباره وبلاگ ![]() مبهم وشاید کمی پیچیده . . . این همه آن چیزیست که در سرزمین جاوید انتظارش را میکشیم... مدیر وبلاگ : pc7a نویسندگان
"یلدا" به بهانه "شب یلدا"
شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیمکره شمالی زمین است. این شب به هنگام غروب آفتاب از ۳۰ آذرپاییز) تا طلوع آفتاب در ۱ دی (نخستین روز زمستان) اطلاق میشود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام این شب را جشن میگیرند. (آخرین روز این شب در نیمکره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن شب به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود. پیرامون
واژه یلدا
«یلدا» واژهایست به معنای «تولد» برگرفته از زبان سریانی که از شاخههای متداول زبان «آرامی» است. زبان «آرامی» یکی از زبانهای رایج در منطقه خاورمیانه بودهاست. برخی بر این عقیدهاند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبایی از راست به چپ نوشته میشده، وارد زبان پارسی شدهاست. واژه «یلدا» به معنای «زایش زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور ایزدی افزونی مییابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی برپا میکردند و از این رو به دهمین ماه سال دی (به معنای روز) میگفتند که ماه تولد خورشید بود. پیشینه جشنیلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند. آنان ملاحظه میکردند که
در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند میشود و
در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده
کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و
موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و
کشمکشاند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و
اروپایی، دریافتند
که کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس
از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند، از همین رو آنرا شب
زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.[۱]
بدینسان در دوران کهن فرهنگ اوستایی،
سال با فصل سرد شروع
میشد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم
«سال» را افاده میکند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی
اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی
است.[۲]
در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، ص ۲۵۵،
از روز اول دی ماه،
با عنوان «خور» نیز یاد شدهاست و در قانون مسعودی
نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر
«خرم
روز» نامیده شده است.[۳]
در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده است: «یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شبهاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل میکند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک میباشد و بعضی گفتهاند شب یلدا یازدهم جدی است.»[۴] تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانیترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر میپاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا میرسید، آتش میافروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر میآوردند و خوانی ویژه میگستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوههای خشک در سفره مینهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوههای تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار میشد.[۵] در آیینهای ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی میگستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآوردهها و فرآوردههای خوردنی فصل و خوراکهای گوناگون، خوراک مقدس مانند «میزد» نیز نهاده میشد.
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ
کوههای البرز به انتظار باززاییده شدن خورشید مینشستند. برخی
در مهرابهها (نیایشگاههای پیروان آیین مهر) به نیایش
مشغول میشدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و
شبهنگام دعایی به نام «نی ید» را میخوانند که دعای شکرانه نعمت بودهاست.
روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی
گان؛ میخواندند و به استراحت میپرداختند و تعطیل عمومی بود
(خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز مینامیدند).خورروز در ایران باستان
روز برابری انسانها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده
میپوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و
کارها داوطلبانه انجام میگرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی
حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با
ایرانیان نیز میدانستند و در جبههها رعایت میکردند و خونریزی به طور
موقت متوقف میشد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و
صفا تبدیل شده است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار میکشیدند که
نمیخواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را
در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ میشمرد. ایرانیان به سرو
به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما مینگریستند و در خورروز در برابر آن
میایستادند و عهد میکردند که تا سال بعد یک سرو
دیگر بکارند.
تأثیر یلدا در جشنهای دیگر اقوامامروزه محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشنهای پیش از مسیحیت بخصوص کریسمس را در خود نگاه داشته است و کریسمس به عنوان آمیزهای از جشنهای ساتورنالیا و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به فرمان کنستانتین به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفته شد.[۶] هنگام توسعهٔ آیینهای رازآمیز در اروپا و سرزمینهای تحت فرمانروایی امپراتوری روم و پیش از از پذیرفتن آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز ۱۷ دسامبر در جشنی به نام ساتورنالیا به سیاره کیوان (ساترن)، ایزد باستانی زراعت، احترام مینهادند. این جشن تا هفت روز ادامه مییافت و انقلاب زمستانی را شامل میشد. از آنجا که رومیان از گاهشماری یولیانی در محاسبات خود استفاده میکردند روز انقلاب زمستانی به جای ۲۱ یا ۲۲ دسامبر حدوداً در ۲۵ دسامبر واقع میشد. هنگام عید ساتورنالیا، رومیها اقدام به برپاداشتن جشن و سرور، به تعویق انداختن کسب و کار و منازعات، هدیه دادن به همدیگر و آزادکردن موقتی بردهها مینمودند. همچنین آیین رازآمیز میترائیسم، بر پایه پرستش ایزد باستان ایران زمین، میترا در سرزمینهای تحت فرمانروایی روم باستان اشاعه زیادی یافته بود و بسیاری از رومیان، رویداد بلندتر شدن روزها به دنبال انقلاب زمستانی را با شرکت کردن در مراسمی به منظور بزرگداشت میترا، جشن میگرفتند. این جشنها و سایر مناسک تا روز اول ژانویه ادامه مییافت که رومیان آنرا روز ماه و سال جدید میدانستند. پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و بهخصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود همچنان باقی ماند و با آمدن دین جدید رنگ نباخت. کلیسای کاتولیک روم روز ۲۵ دسامبر را به عنوان زادروز مسیح برگزید تا به مراسم پگانیسم در آن زمان معنا و مفهوم مسیحی بخشد. برای نمونه، کلیسا جشن زادروز میترا خدای نور و روشنایی را با جشن بزرگداشت زادروز عیسی که عهد جدید او را نور و روشنی جهان مینامد، جایگزین نمود تا از درآمیختن این دو مناسبت٬ نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگترین جشن آیین مهر را در خود حل کنند. اکنون کلیسای ارامنه روز ششم ژانویه را که گفته میشود روز غسل تعمید[۷] تاریخدانان٬ تاریخ دقیق زادروز عیسی را نمیدانند، اما مسیحیان با رجوع به اناجیل و با توجه به اشارههای آن به فصل زراعت و اعتدال هوا میلاد مسیح را در اعتدالینفرانتس کومون، باستانشناس بلژیکی و بنیانگذار میتراپژوهی مدرن و دیگر میتراپژوهان همفکر او مفاهیم آیین میترایسم روم را کاملاً برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا (مهر) میدانند اما این ایده از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد به شدت مورد نقد و بازبینی قرار گرفته است و اکنون به یکی از مسائل بسیار مجادلهبرانگیز در زمینه پژوهش ادیان در دنیای روم و یونان باستان تبدیل شده است.[۸] با این حال زادروز میترا در آیین باستان مهر در ایران زمین مصادف با شب یلدا و انقلاب زمستانی در روز ۲۱ یا ۲۲ دسامبر بودهاست و جشن زادروز میترا در آیین میتراییسم روم هم با انقلاب زمستانی مصادف بوده که به علت پیروی رومیان از گاهشماری یولیانی در ۲۵ دسامبر واقع میشدهاست.در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن «باززاییده شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار میشده است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز، به نشانهٔ ۱۲ ماه سال خورشیدی، به جشن و پایکوبی میپرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی میداشتند. همچنین از ۱۲ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده میکردند که نشانهٔ پایان سال و آغاز سال نو بوده است. در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگداشت خداوند خورشید بوده است و آن را خورشید شکست ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، مینامیدند که از ریشهٔ کلمهٔ ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شدهاست و معنی آن، میلاد و تولد است. ریشههای یلدا در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی ماندهاست از مهمترین این جشنهای میتوان به جشن ساتورن اشاره کرد. در قسمتهایی از روسیهٔ جنوبی، هماکنون جشنهای مشابهی بهمناسبت چله برگزار میشود. این آیینها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی شبیه به موجودات زنده، بازیهای محلی گوناگون، کشت و بذرپاشی به صورت تمثیلی و بازسازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجرهها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانهخوانی و رقص و آواز و مهمتر از همه قربانی کردن جانوران از آیینهای ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیینهای شبهای جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیینها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم میخورند که نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند. یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار میکنند و با روشنکردن شمع به نیایش میپردازند. آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکلگشا میخورند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند میگذرانند و در خانوادههای تحصیل کرده آشوری تفال با دیوان حافظ نیز رواج دارد. نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ دانسته میشود و از آن با نام «خرم روز» (خره روز) یاد میگردد و آیینهایی ویژه در آن روز برگذار میشود. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده میشود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است. مسیح است را به عنوان روز میلاد مسیح جشن میگیرند. (بهار یا پاییز) واقع میدانند. جشن یلدا و عادات مرسوم در ایرانایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا
آخرین شب پاییز را که
درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار میمانند و در
کنار یکدیگر خود را سرگرم میدارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی
روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند
و لختی بیاسایند. در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان
ایرانی در روز اول
دیماه تاج و تخت شاهی را بر زمین میگذاشتند و با جامهای سپید به صحرا
میرفتند و بر فرشی سپید مینشستند. دربانها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ
بردهها و خدمتکاران در سطح شهر آزاد شده و بهسان دیگران زندگی میکردند.
رئیس و مرئوس، پادشاه و مردم عادی همگی یکسان بودند. البته درستی این امر
تایید نشده و شاید افسانهای بیش نباشد. ایرانیان در این شب باقیمانده
میوههایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات میخوردند و
دور هم گرد هیزم افروخته مینشستند تا سپیده دم بشارت روشنایی دهد زیرا به
زعم آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است. جشن یلدا در ایران
امروز نیز با گرد هم آمدن و شبنشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر
برگزار میشود. متلگویی
که نوعی شعرخوانی و داستانخوانی است در قدیم اجرا میشده است به این
صورت که خانوادهها در این شب گرد میآمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف
میکردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و
شیرینی و میوههای گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت،
تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوهها که اغلب دانههای زیادی
دارند، نوعی جادوی سرایتی محسوب میشوند که انسانها با توسل به برکتخیزی و
پردانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکتآور میکنند و نیروی
باروی را در خویش افزایش میدهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان
نمایندگانی از خورشید در شب بهشمار میروند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از
کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی
پوکی و یا پُری آن، آیندهگویی
میکنند. در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب
خوانچهای تزیین شده به
خانهٔ تازهعروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود
هندوانهها را تزئین میکنند و شالهای قرمزی را اطرافش میگذارند. درحالی
که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین میکنند و به خانهٔ عروس میبرند. سفرهٔ مردم شیراز
مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای
سرد مزاجها و خرما و رنگینک برای گرم مزاجها موجود است. حافظخوانی جزو
جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازیهاست.
البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی
چلهنشینان شدهاست. همدانیها
فالی میگیرند با نام فال سوزن. همه
دور تا دور اتاق مینشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر میخواند. دختر
بچهای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن میزند و
مهمانها بنا به ترتیبی که نشستهاند شعرهای پیرزن را فال خود میدانند.
همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقهاست در
این شب خورده میشود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده
میشود که از
معمولترین خوراکیهای موجود در ابن استان هاست. در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب
مرسوم است. در اردبیل
رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم میدهند که
زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و
هندوانه و سبزه
و مغز گردو و نخودچی و کشمش میخورند. در گیلان هندوانه را حتماً فراهم میکنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمیکند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنیهایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه میشود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره میریزند، خمره را پر از آب میکنند و کمی نمک هم به آن میافزایند و در خم را میبندند و در گوشهای خارج از هوای گرم اطاق میگذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه میشود. آوکونوس در اغلب خانههای گیلان تا بهار آینده یافت میشود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون میآورند و آن را با گلپر و نمک در سینهکش آفتاب میخورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل) + واقعاً خوشمزست پیشنهاد میدم حتماً امتحان کنید مردم کرمان تا سحر انتظار میکشند تا از قارون افسانهای استقبال کنند. قارون در لباس هیزمشکن برای خانوادههای فقیر تکههای چوب میآورد. این چوبها به طلا تبدیل میشوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه میآورند.
نوع مطلب : سایر، برچسب ها : یلدا، شب یلدا، پیشینه شب یلدا، تاریخ شب یلدا، لینک های مرتبط : سایت دانلود کتاب، ادبیات معاصر، تاریخچه 25 نوامبر پیشترها، در کشورهای آمریکای لاتین و شماری دیگر از کشورهای دنیا روز 25 نوامبر تحت عنوان "روز جهانی رفع خشونت از زنان" یا "روز نفی خشونت علیه زنان" و یا "روز پایان دادن به خشونت علیه زنان" گرامی داشته می شد. این روز در آغاز توسط "اولین گردهمائی زنان آمریکای لاتین و کارابین" در بوگوتا، کلمبیا (18 تا 21 جولای 1981) مطرح شد. در آن گردهمائی، زنان شرکت کننده خشونت سیستماتیک نسبت به زنان از ضرب و جرحهای خانگی و تجاوز و آزار جنسی تا خشونتهای دولتی همچون شکنجه و بدرفتاری با زنان زندانی سیاسی را محکوم کرده و روز 25 نوامبر را به عنوان گرامیداشت خاطره خواهران "میرا بال"(Mirabal) تعیین نمودند. این روز در اصل روزی است که سه زن آزادیخواه در دومینیکن در سال 1960 در دوران دیکتاتوری " رافائل تراجیلو" (Rafael Trujillo 1930-1961) ـبه شکل فجیعی به قتل رسیدند. از آن پس به مناسبت گرامیداشت خاطره آنان و نیز آگاه نمودن افکار عمومی از اعمال خشونت به زنان روز 25 نوامبر مورد توجه قرار گرفت. خواهران میرابال سه دختر خانواده میرابال، پاتریا، مینروا و ماریا ترزا در سالهای 1924، 1927 و 1935 درمنطقه ای که امروز در جمهوری دومینیکن استان سی باس نامیده میشود متولد شدند. هر سه تحصیلات متوسطه را به پایان رسانده، مینروا و ماریا برای ادامه تحصیلات وارد دانشگاه شدند. هر سه خواهر و همسرانشان درگیر مبارزه با رژیم "تراجیلو" بودند، و علیرغم پیگردها و زندانی شدنهای مکرر به شرکت در فعالیتهای سیاسی علیه خودکامگی های " تراجیلو" ادامه میدادند. در ژانویه 1960، پاتریا هدایت اجلاسی را به عهده داشت که عاقبت در ژوئیه همان سال "نهضت مقاومت سری" را بنیاد نهاد. ازآن پس خواهرها و سایر یارانشان در سراسر کشور بیش از پیش مورد فشار و آزار رژیم مستبدانه " تراجیلو" قرار گرفتند. اوایل نوامبر، "تراجیلو" اعلام کرد که دو مشکل اساسی او کلیسا و خواهران میرابال هستند. روز 25 نوامبر، هنگامی که خواهران میرابال در مسیر رفتن به ملاقات همسران زندانیشان بودند، در راه کشته شدند. این حادثه خشم و اعتراض عمومی را برانگیخت. قتل فجیع خواهران میرابال در واقع رویدادی شد که به نهضت عمومی ضد تراجیلو کمک کرد، چنانکه پس از گذشت یک سال دیکتاتوری تراجیلو سرنگون شد. خواهران میرابال که به "پروانه های فراموش نشدنی" تشبیه شده بودند سمبل مقاومت ملی و بویژه زنان دومینیکن تبدیل شدند، آنچنان که در شعرها، آوازها و کتابها تقدیر و تحسین می شدند. شرح زندگی و مبارزات آنها، الهام بخش تالیف رمانی به نام "در زمان پروانه ها"(In The Time of Butterflies) توسط "جولیا آموازر" (Julia Alvarez) شد. تعیین 25 نوامبر به عنوان روز جهانی حذف خشونت علیه زنان مجمع عمومی سازمان ملل در تاریخ 17 دسامبر 1999 در هشتاد و سومین جلسه عمومی دوره پنجاه و چهارم خود و بر اساس گزارش "کمیته سوم اجرائی" و با توافق نمایندگان 79 کشور عضو، قطعنامه تعیین روز 25 نوامبر به عنوان "روز جهانی حذف خشونت علیه زنان " را تصویب نمود. این قطعنامه بنا بر پیشنویسی که دو ماه پیش از آن توسط نماینده دومینیکن از سوی نمایندگان 74 کشور به "کمیته سوم اجرائی" مجمع عمومی پیشنهاد شده بود، صادر شد. بر اساس مفاد پیشنویس مزبور که عنوان "روز جهانی حذف خشونت علیه زنان" را بر خود داشت، مجمع عمومی، تمامی سازمانها و نهادهای بین المللی ذیربط را به سازماندهی فعالیتهایی گسترده در طرح مسئله خشونت علیه زنان در آن روز دعوت کرد. پیشنویس خاطرنشان می کند که اعمال خشونتهای مزمن علیه زنان فرصتهایی را که آنان برای به دست آوردن برابریهای حقوقی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جامعه دارند نابود میکند. این پیشنویس همچنین از مجمع می خواهد تا بر مفهوم عبارت "خشونت علیه زنان" به صورت زیر تاکید مجدد نماید: "خشونت علیه زنان" به معنی قائل شدن هر گونه خشونت بر اساس جنسیت که نتیجه و یا پیامد احتمالی آن صدمه یا آزار فیزیکی، جنسی یا روانی زنان را در بر داشته باشد، صرفنظر از اینکه در محیط های عمومی و یا در زندگی خصوصی رخ دهد، اطلاق می شود. قطعنامه شماره54 نشست 134مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز جهانی حذف خشونت علیه زنان مجمع عمومی برای یادآوری ــ اعلامیه حذف خشونت علیه زنان، قطعنامه 104/48مجمع عمومی مورخ 20 دسامبر 1993 و قطعنامه 86/52 مجمع عمومی مورخ 12 دسامبر 1997 ــ اعلامیه جهانی حقوق بشر ــ میثاق جهانی حقوق مدنی و سیاسی ــ میثاق جهانی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ــ کنوانسیون حذف تمامی اشکال تبعیض علیه زنان ــ کنوانسیون ضد شکنجه و دیگر تنبیهات و برخوردهای شقاوت بار، غیر انسانی و توهین آمیز و با توجه به ــ میثاق قاره ای منع، مجازات و ریشه کن کردن خشونت علیه زنان مصوب مجمع عمومی سازمان کشورهای قاره آمریکا در بیست و چهارمین نشست دوره ای آن 10 ــ6 ژوئن 1994 (برزیل) ــ نوزدهمین توصیه های عمومی بر خشونت علیه زنان مصوب نشست یازدهم"کمیته رفع تبعیض علیه زنان" در سال 1992 و با در نظر گرفتن ــ"تدابیر آینده نگر نایروبی برای پیشرفت زنان" که خشونت علیه زنان را به عنوان مانعی برای دستیابی به برابری، توسعه و صلح ارزیابی میکند ــ"برنامه عملی چهارمین کنفرانس جهانی زنان ــ1997" که یکسری اقدامات یکپارچه معینی را برای پیشگیری و حذف خشونت علیه زنان توصیه میکند ــ اجرای کامل " کنوانسیون حذف تمامی اشکال تبعیض علیه زنان" و نیز با در نظر گرفتن اینکه برخی از گروههای زنان به صورت ویژه ای در برابر خشونت آسیب پذیر و بی دفاع میباشند مانند: زنانی که به گروههای اقلیت قومی، دینی یا نژادی تعلق دارند، زنان تنگدست، زنان آواره یا مهاجر، زنان ساکن مناطق دور افتاده، زنان ساکن در زندانها و یا مراکز بازپروری، دختر بچه ها، معلولان و زنانی که در شرایط جنگی یا نظامی دارند زندگی می کنند و با پذیرش اینکه ــ خشونت علیه زنان تجلی تاریخی رابطه قدرت نابرابر میان زن و مرد بوده و منجر به سلطه مرد بر زن و اعمال تبعیض علیه زنان و ممانعت از پیشرفت آنان میگردد ــ خشونت علیه زنان یکی از اهرمهای اجتماعی مهمی است که زنان را اجبارا در موقعیت زیردست مردان قرار میدهد ــ حقوق بشر زنان و دختر بچه ها به عنوان بخش غیرقابل سلب، اساسی و لاینفک حقوق بشر جهانی محسوب می شود. ــ حقوق بشر زنان و دختران لزوما باید بیشتر ترویج و حمایت شود و با نگرانی از اینکه ــ زنان به طور کامل از حقوق بشر و آزادیهای اساسی بهره مند نمی شوند ــ کم و کاستی های دیرپایی که در حمایت و ترویج حقوق و آزادیهایی زنان در ارتباط با خشونت علیه آنان وجود دارد. و با قدردانی از ــ همکاری ایجاد شده در میان نهادهای مربوطه، افراد، بنیادها و ارگانهای سازمان ملل متحد در کشورهای مختلف در مبارزه برای ریشه کن نمودن خشونت علیه زنان ــ تلاشهای جامعه مدنی و سازمانهای غیر دولتی که در بالا بردن آگاهی عمومی و شعور اجتماعی برای درک اثرات منفی خشونت علیه زنان و با تاکید مجدد اینکه ــ بر اساس بند اول اعلامیه حذف خشونت علیه زنان، عبارت "خشونت علیه زنان" به معنی "قائل شدن هر گونه خشونتی که نتیجه و یا پیامد احتمالی آن صدمه یا آزار فیزیکی، جنسی یا روانی زنان را در بر داشته باشد، شامل تهدید به اعمال خشونت، و یا اقدام به زور و محرومیتهای غیر قانونی از آزادیهای شهروندی، صرف نظر از اینکه در محیطهای عمومی و یا زندگی خصوصی رخ دهد" می باشد. 1ــ مجمع عمومی تصمیم میگیرد که 25 نوامبر به عنوان " روز جهانی حذف خشونت علیه زنان" تعیین شود. 2ــ مجمع عمومی به نحو مقتضی از دولتها، موسسات مربوطه، گروهها، بنیادها و برنامه های منظومه سازمان ملل متحد، دیگر سازمانهای بین المللی و نیز سازمانهای غیر دولتی دعوت میکند تا در این روز به سازماندهی فعالیتهای گسترده ای برای بالا بردن آگاهی عمومی نسبت به موضوع خشونت علیه زنان بپردازند. 25 نوامبر تا 10 دسامبر؛ کارزاری 16 روزه برای مبارزه با خشونت علیه زنان در ژوئن 1991، مرکز هدایت جهانی زنان (CWGL) با مشارکت "اولین موسسه جهانی زنان برای زنان، خشونت و حقوق بشر" (Women’s GlobalInstitute on Women, Violence and Human Rights) و توسط نمایندگان 20 کشور عضو این دو نهاد بین المللی تدارک و اجرای یک کارزار جهانی 16 روزه برای مقابله با خشونت را به صورت سالیانه اعلام نمود. این کارزار طرح مسایل مربوط به زنان بویژه خشونت و حقوق بشر زنان را از 25 نوامبر تا 10 دسامبر مورد توجه قرار می دهد. این دوره زمانی سالگرد چهار رخداد اجتماعی و تاریخی مهم را در بردارد: ــ 25 نوامبر، روز جهانی حذف خشونت از زنان ــ 1 دسامبر، روز جهانی ایدز (World AIDS Day) ــ 6 دسامبر، کشتار مونتریال در سال 1986( کشته شدن14 دانشجوی زن رشته مهندسی به جرم فمینیست بودن در صحن دانشگاه ) Montreal Ecole Polytechniqu) ــ 10 دسامبر، روز جهانی حقوق بشر اگر چه در ابتدا، تنها 23 زن به نمایندگی از 20 کشور جهان آغاز کننده این حرکت بودند، اما با کوشش بی وقفه زنان و از طریق سازمانها و ارگانهای مربوطه در طول ده سال اخیر، نهضت یکپارچه و نیرومندی به وجود آمده است که امروز در بسیاری از مناطق، کشورها و شهرهای دنیا 16 روز فعالیت گسترده در جهت افزودن آگاهی عمومی نسبت به مسئله خشونت و حمایت از قربانیان خشونت را دامن می زند و فریاد رسائی را برای متوقف نمودن خشونت علیه زنان سر می دهد. براساس نوشته: شیدا بامداد نوع مطلب : برچسب ها : لینک های مرتبط : "به عنوان یک زن هیچ کشوری نمیخواهم، به عنوان یک زن هیچ کشوری ندارم، به عنوان یک زن کشور من سرتاسر دنیاست."ویرجینیا ولف رویای در سر دارم، صدایی برای فریاد و روایتی بر ای گفتن! فریاد دختر جوان ایلامی وقتی خود را به آتش کشید! فریاد دختر سیزده ساله افغان؛وقتی که مورد تجاوز جمعی جنگ سالاران افغان قرار گرفت! و می اندیشم که چگونه راوی سرگذشت زن بیست و دو ساله از ولایت هرات شوم که پنجه های پایش با تیشه توسط شوهرش قطع شد! فریاد خاموش هفت میلیون زن فیلیپینی که سالانه راهی کشورهای دیگر برای رونق صنعت تفریح و سرگرمی (سکس) و کار خانگی می شوند! فریاد بی صدای دومیلیون دختر پنج تا پانزده ساله ای که هر سال وارد بازار فحشای جهانی میشوند! و می اندیشم چگونه راوی سرگذشت "شب بو"ی هیجده ساله از کردستان عراق شوم که بعد از کتک خوردن و شکسته شدن اعضای بدنش؛ با شلیک هفت گلوله توسط همسر و خانواده وحشیانه به قتل رسید! چگونه راوی فصل کوتاه زندگی "فرشته نجاتی" دختر هیجده ساله ایرانی؛ که سرش توسط پدر از تن جدا شد، شوم! چگونه راوی زندگی کوتاه "عایشه"؛ دختربچه سیزده ساله در سومالی، که پس از تجاوز؛ سنگسار شد، شوم. آری! من زن سراسر جهانم، قصه گوی میلیون ها لحظه تلخ میلیونها زن! به قدمت تاریخ هزاران ساله! این همه کافی است تا خشم سوزان علیه این مناسبات مردسالارانه جنایت کارانه در من بجوشد این همه کافی است تا عزمی راسخ برای رهایی از این جهنم زن ستیز و مردسالارانه در من پای گیرد و این همه کافی است تارویای جهانی داشته باشم که در آن حتی یک زن تحت ستم و استثمار نباشد! نوع مطلب : حرف دل، برچسب ها : لینک های مرتبط : موضوعات پیوند روزانه
صفحات جانبی آمار وبلاگ
![]() ![]() ![]() امکانات جانبی |
|